من تمام تنهائیم را به تو تکیه داده ام و تو ...
دستت نمی رود به شانه های دلتنگیم
که رفیق ..
من با تو ام
دیروز چند شنبه بود نمی دانم
تمام بغض های فروخورده ام را فال می گیرم
و حافظ بی خیال فال من شعر می بافد که :
" منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن "
*****
من تمام تنهائیم را به تو تکیه داده ام و
تنها سکوت را خوانده ام از امتداد دستانت
با من حرف بزن